مجلس مشروطه و امنیت تهران
نقش ایل شاهسون در مشروطه
مجلس ، امنیت شهر تهران را به منصور نظام واگذار می نماید .وی برای هر پاسگاه نظمیه تهران سی تا پنجاه سوار ایل شاهسون مامور میکند تا امنیت شبانه شهر را برقرار نمایند .منصور نظام به عرض مجلس می رساند که سواران نمی خواهند و نباید با تفنگ به سوی مردم شلیک کنند و پیشنهاد با شورشیان به وسیله چوب دستی مبارزه کنند .
مجلس مشروطه دستور برقراری امنیت با چوب دستی را صادر میکند .
منصور نظام سواران شاهسون را به چوب دستی مجهز می سازد و به این ترتیب شکل گیری نخستین گروه پلیس ضد شورش انجام می پذیرد .
سواران شاهسون شبانه ده تا بیست تن از اراذل و اوباش را دستگیر می کردند و تحویل زندان می دادند.
به دستور مجلس مشروطه، سواران منصور نظام دو نفر از رهبران مخالف بانفوذ شهر تهران و طرفدار محمد علی شاه ، به نام های صنیع حضرت و مختار السلطنه را شبانه دستگیر و به دوشان تپه اعزام می دارند . سپس به دستور مجلس، پنجاه سوار شاهسون تحت فرماندهی عصمت اله خان سلطان از طایفه خمسه لو ، آن ها را به کلات نادری برده و مقاماتی می نمایند.
ماجرا به گزارش شاه می شود ، محمد علی شاه از منصور نظام کینه به دل می گیرد. از طرفی مشاوران شاه به عرض می رسانند ؛ چنان چه بخواهید مجلس را به توپ ببندید منصور نظام نمی گذارد . او در مجلس سوگند خورده طرفدار مشروطه باشد و از آن دفاع کند تا زمانی که منصور نظام با سوارانش در تهران است خطر جدی برای سلطنت به شمار می آید.
محمد علی شاه به بهانه ای واهی به منصور نظام طی حکمی وی را به ماموریت کردستان می فرستد .
در نبود منصور نظام و سواران شاهسون ((پالکو نیک لیاخوف)) در تاریخ ۲۲ جمادی الاول ۱۳۲۶ هجری قمری از سوی محمد علی شاه فرماندار نظامی تهران منصوب شد و سوم جمادی الاول آن سال به دستور شاه و توصیه((سرگی شابشال))روس که در خدمت شاه بود و ((گا تویک)) وزیر مختار روسیه در ایران مجلس شورای ملی به توپ بسته می شود
داغلارا
من داغلار اوغلویام،،داغلار وُرغونو
اَزلــدن اولمـوشـــام،،،دَلی داغـــلارا
آچـام قولــلاریمـی ســالام بوینونـــا
الـه بیـــل یاپیشیب،،،زَلی داغــــلارا
دومان گئده،،،گؤنش داغا نور ســاچا
کهلــیک لر اوخویــا،،فره لــر قــاچـــا
داغـــلار اَتَگینــده ،،،لاله لــــر آچـــا
آخــا گؤز لَریمیــــن ،سئلی داغـــلارا
یاغیش یاغـا آلچـاق،، اوجـا داغلارا
هارای سالام ،،،باغچـــالارا باغـلارا
سئوگیلیمــله گئــدم اؤتن چــاغلارا
دؤشسـه سئوگیلیمـن ،،،یولی داغــلارا
چیچک لَر دیـل آچـا،خؤش گئلـه یازین
آشیق لار اَلیـــنده،،،صَــدَفــلی ســـازین
داغــــلارین قوینینــدا شـاعیـــر آرازیـن
حـاییف کی چــاتمـــادی اَلـی داغـــلارا
آراز آوانســر
میـــرزاده
تحقیق درباره کور اغلو
در مورد کور اغلو چه میدانید
کوراغلو قهرمان حماسی میان اهالی آذربایجان است که با قیامش بر ضد فئودالیسم و شیوهٔ ارباب و رعیتی نامی ماندگار در میان مردم آذربایجان و بسیاری از كشورهای جهان از خود به جا گذاشت.
باعث این قیام مهتری سالخورده به نام علی ملقب به علی كیشی است. وی پسری موسوم به روشن (كوراوغلو) دارد و خود، مهتر خان بزرگ و حشم داری است به نام حسن خان. روایت كوراوغلی در جغرافیای وسیعی از اروپای شرقی تا قفقاز، ایران، افغانستان، آسیای مركزی و جنوب سیبری و برخی نقاط دیگر گسترده است. در این جغرافیای وسیع، روایت كوراوغلی در قالب نمونه های آذربایجانی، قفقازی، آناتولی، ارمنی، گرجی، ازبكی، تركمنی، خراسانی، قشقایی و حتی توبولها یا گروههای تاتار در سیبری سروده شده است.
وجه تسمیهٔ کوراوغلو
حسن خان بر سر اتفاقی بسیار جزئی كه آن را توهینی سخت نسبت به خود تلقی می كند، دستور می دهد چشمان علی كیشی مهتر خود را درآورند و وی را کور کنند. پس از این واقعهٔ تلخ، روشن پسر علی كیشی لقب كوراوغلو به خود می گیرد. كوراوغلو به ترکی یعنی کورزاده یا پسر مرد کور. برخی دیگر وجه تسمیهٔ آن را به گووراوغلو یعنی زادهٔ پهلوان جنگجو می دانند. همچنانكه كوراوغلی در زبان تركمنی، گوراوغلو تلفظ می شود.
سرآغاز قیام
علی كیشی پس از کور شدن به دست اربابش با دو كره اسب كه آنها را از جفت كردن مادیانی با اسبان افسانه ای و دریایی به دست آورده بود، همراه پسرش روشن از قلمرو خان می گریزد و پس از عبور از سرزمینهای بسیار سرانجام در چنلی بئل (كمره ی مه آلود) كه كوهستانی است سنگلاخ و صعب العبور با راههای پیچا پیچ، مسكن می گزیند . روشن كره اسب ها را با جادو و مانند پدر خویش در تاریكی پرورش می دهد و در قوشابولاق (جفت چشمه) در شبی معین آب تنی می كند و بدین گونه هنر عاشقی در روح او دمیده می شود و علی كیشی از یك تكه سنگ آسمانی كه در كوهستان افتاده است، شمشیری برای پسر خود سفارش می دهد و بعد از اینكه همهٔ سفارشها و وصایایش را می گذارد، می میرد.
روشن او را در همان قوشابولاق به خاك می سپارد و به تدریج آوازهٔ هنرش از كوهستانها می گذرد و در روستاها و شهرها به گوش همگان می رسد.
دو كره اسب، همان اسبهای بادپای مشهور او می شوند، با نامهای قیرآت و بزآت.
عاشق جنون، اوایل كار به كوراوغلو می پیوندد به تبلیغ افكار بلند و دموكرات كوراوغلو و چنلی بئل می پردازد و راهنمای شوریدگان و عاصیان به كوهستان می شود.
كوراوغلو سرانجام پس از کشمكشهای فراوان موفق می شود حسن خان را به چنلی بئل آورده و به آخور ببندد و بدین ترتیب انتقام پدرش را بستاند
داستان کوراغلو ریشه در تاریخ دارد و به گواه خیلی ها به دوران صفویه و زمان جنک های ایران و عثمانی بر می گردد. این داستان به غیر از آذربایجانی ها بین سایر تورک های ایران ، ترکیه و سایر کشور های تورک نشین وجود دارد.
در آذربایحان چندین قلعه به نام کوراوغلو شناخته شده است .اما یکی از آنها بیشتر از بقیه با عقل جور در می آید قلعه ای در نزدیکی خوی و کاملا نزدیک به مرز ترکیه.بر فراز کوه چنلی بئل قلعه کور اوغلو قرار دارد.
و اما چند دلیل برای موثق بودن این قلعه در نزدیکی خوی ( از زبان استاد بهروز نصیری)
1- به این منطقه از قدیم قلعه کوراوغلو . چنلی بئل می گفتند.
2-در داستانها داریم که وقتی پدر کوراوغلو به دستور حسن پاشا کور می شود از آنجا برگشته و دو اسب معروف را باخود می آورد وی به کوراوغلو دستور می دهد تا خود به همراه اسب ها در چشمه قوشا بولاغلار استحمام کنند.ای چشمه ها در این منطقه ودر کنار روستای کتیللی به همین اسم ذکر شده قرار دارد
3- در روایات وجود دار که کوراوغلو قلعه خود را در کنار جاده ابریشم احداث می کند.واهد هم نشان می دهد که جاده ابریشم دقیقا از اینجا عبور کرده است.
4- کوراوغلو در شعرها خود را " تکه تلمان " می نامند .در خوی یک منطقه به نام تکلی داریم .
5- کوراوغلو مشاوری به نام صفراز منطقه " قوروق " داشته است . روستا و منطقه بزرگی در همین منطقه به نام قوروق وجود دارد.
6-نزدیکی به مرز ترکیه هم دلیل بیشتری برای اثبات این موضوع است
ترکها
ارتباط ترکها و مغولها
ترکها و مغولها از نظر نژادی باهم تفاوت دارند. ترکها جزء نژاد سفید یا «براکیسفال» و مغولها جزء نژاد زرد یا «دولیفال» هستند. صورت مغولها به شکل کشیده یا لوزی شکل و صورت ترکها بصورت گرد است. از نظر فرهنگی این دو ملت بدلیل دوران طولانی همسایگی اشتراکات فراوانی کسب کرده اند. این اشتراکات در زمینة اسطوره ها و همچنین موارد زبانی بیشتر به چشم می خورد. در زبان مغولی بیشتر افعال ریشة ترکی دارند. هر دو زبان مغولی و ترکی باهم داد و ستد واژه داشته اند. مغولها خواندن و نوشتن را از ترکها آموخته اند و در عوض بسیاری از واژگان مغولی مانند «دارقا» از طریق کاتبان ترک وارد زبانهای دیگر شده است. از نظر تاریخی امّا تا زمان چنگیزخان دشمنی میان ترکها و مغولها بیشتر از دوستی بوده است. مغولها در میان ترکها به نام «خوخان» که برگرفته از نام «ژوژان» بود، شناخته می شدند. این واژه اکنون نیز معنای «موجود ترسناک» را دارد. مورخان فارس زبان بدلیل ناآگاهی از منشأ ارتباط میان ترکها و مغولها هر دو را به یک نام و نژاد ثبت کرده اند. تعابیری مانند «ترک و مغول» و «ترک و تاتار» از این گونه اند.
خسرو امیر حسنی
.
در مورد جشن یاییق خان گفتیم، از نظر استاد الیاده، جهان هرسال دوباره خلق میشود.
.
.
افروختن آتش ها به معنای تکرار کردن این خلقت مییاشد. آتش کوچک نماد زمین و اتش بزرگ نماد آسمان یعنی همان خورشید است که اتش ریشه اش از خورشید است.ما درست همین الگو از جشن یاییق ترکان یاقوت یا ساخا رو در جشن عروسی ترکان قفقاز را می بینیم.
.
.
.در اساطیر ترک، خورشید مونث میباشد. روی عروس ترک قفقاز با پارچه ای در جشن عروسی پوشانده میشود و بعد ورود عروس آتش بازی شروع میشود که در مفهوم آتش کوچک جشن یاییق ترکان یاقوت میباشد.
درست در هنگام برداشتن پوشش صورت عروس ترک قفقاز آتش بازی خاتمه می یابد که صورت عروس در منزله ی خود خورشید در مفهوم جشنی یاییق خان میباشد{خورشید در اساطیر ترک، مونث است} نمادگرایی خورشید به طور کلی در جشن های عروسی از اهمیت به خصوصی برخوردار است مانند رقص هالای و تشکیل تامغای گون در عروسی های مردم ترک.
حاجی بیگ لک شاهسون
بزرگان ایل شاهسون
درباره او اطلاعات کمی در دست است ، از قرار معلوم وی در سال های نخست دوران حکومت شاه عباس صفوی ، ریاست و سرپرستی ایل را عهده دار بوده است و در سال ۱۰۰۳ هجری شمسی در حمله شاه عباس به بغداد اعلام جان نثاری نمود که مورد لطف و مرحمت شاه عباس قرار گرفت . به احتمال زیاد در تشکیل نیروی شاهسون شاه عباسی با تمام طایفه ها به شاه پیوسته و با ایل به منطقه آذربایجان کوچ کرده است و در تشکیل سپاه شاهسون مشارکت نموده و دوباره از طرف حکومت صفوی به پاسداری و دفاع از بخش غربی کشور برگزیده شده و تا زمان وفاتش دوره طولانی بر ایل سرپرستی نموده است .
از فرزندان وی اطلاعات کافی در دست نیست به گفته یکی از بزرگان ایل از طایفه ه لر تیره محمد رحیم خانلو (مدرم خانلو)پسر بزرگ حاجی بیگ ، سلیم بیگ و پسر دومش تقی بیگ نام داشته است که بعدها از ایشان دو تیره خاصا پدید آمده است . از تقی بیگ تیره محمد رحیم خانلو از تیره خاصا منشعب گردیده است. بنا به شواهد و با حدس و گمان ، سلیم بیگ پیش از پدرش به رحمت ایزدی پیوسته به گونه ای که پس از حاجی بیگ لک ، جانی بیگ نوه بزرگش که بیش از سی سال سن داشته سرپرستی و رهبری ایل را برعهده گرفته است
برگرفته از کتاب تاریخ شفاهی ایل شاهسون
نویسنده هرمز محیط
ﻗﺮﻥ ۱۳ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﺷﺎﯾﻊ ﺷﺪ، ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ۱۲ﻫﺰﺍﺭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺍﺭﯾﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺳﺒﻮﺭﮒ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﮐﺸﺖ.
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻗﺮﻥ ۱۶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺗﯽ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪ. ﭘﺎﭖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ! ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﭘﺎﭖ ﻣﺮﺩﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺟﺰﺍﯼ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﮔﻢ ﻧﺸﻮﺩ!
ﻗﺮﻥ ۱۷ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﺪﯾﺲ ﺩﺭ ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺯﯾﺴﺖﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺑﺰ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﺍﺩ!
.
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺳﻂ آﻣﻮﺯﺵ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ، ﺍﺣﻤﻖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ!
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻮﺭﮐﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻯ ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ.
برتراند راسل
کریم خان زند و ایل شاهسون بغدادی
در زمان کریم خان یکی از طایفه های مهم شاهسون طایفه قاسملو از بخش آرخلوی ایل بغدادی بود. جوانی به نام علی فرماندهی این طایفه و بخش آرخلو را برعهده داشت ، همانند قاسمعلی خان رشید و جسور ، بی باک و تمدار بود . و از این ناراحت بود که حکومت افشار وی را نادیده انگاشته و سرکردگی ایل را به کودکی شش ساله به نام نوروز علی خان قرابیگ سپرده بود.
اکنون نادر شاه دار فانی را وداع گفته و قاسمعلی خان در گذشته بود وی در اندیشه راهی بود تا موجودیت خود را به اثبات برساند . چاره و صلاح کار را در برگرداندن ایل به محل استقرار قبلی می یابد . علی خان ندا سر میدهد که ما از بغدادیم، باید به بغداد برویم ، چون نادر به زور ما را به کلات آورد، ما در آنجا ییلاق و قشلاق و مرتع و چرا گاه داریم . کم کم از طریق گفتگو با ریش سفیدان و بزرگان عموم افراد ایل را حاضر به کوچ می نماید و در سپیده صبح ، همگی به راه می افتند، خود و طایفه اش جلوداری را به عهده می گیرند .از راه جنوب، از مسیر زاهدان به بم ، کرمان و در ادامه از شمال شیراز راه می سپارند تا به سوی بغداد بروند در حوالی شیراز کریم خان زند که اکنون فرصت را مقتضی جهت انجام مقاصد خود را با مرگ نادر شاه به دست آورده درصدد حکمرانی و ایجاد سلسله پادشاهی است .
کریم خان با آگاهی از حرکت ایلی بزرگ ، شجاع ، غیور و جنگ آور ، از فاتحان جنگ هندوستان جهت همراه نمودن آنان به طرف ایل شاهسون حرکت می نماید.
از جلوداران سوال می نماید:نام این ایل چیست ؟
می گویند :شاهسون
سرکرده شما کیست ؟
چون طایفه قاسملو از بخش آرخلو که در جلو ره می سپارد و نوروز علی خان شش ساله را به سرکردگی ایل قبول نداشت می گویند :(( علی خان قاسملو ))
کریم خان با دعوت علی خان برای صرف ناهار پای در چادر علی خان می نهد .
بعد از گفتگو های مفصل بین کریم خان و علی خان قاسملو سرانجام ایل در شیراز همانند خراسان و کلات بار دیگر خیمه و خرگاه به پا می دارد اما بااین تفاوت که علی خان قاسملو را به عنوان رهبر ایل تحمیل کرده و نوروز علی خان قدرت را از دست داده و با کودکان به بازی سرگرم است و در صورت موفقیت کریم خان در ساماندهی ایران با توافق بین کریم خان و رئیس ایل شاهسون، علی خان قاسملو به عنوان وزیر در کنار وی خواهد بود .
طولی نمی کشد کریم خان اشرار و رقیبان را سرکوب و خود به تخت می نشیند اما نه به عنوان شاه بلکه به عنوان وکیل الرعایای مردم . کریم خان ، علی خان قاسملو را به آنچه که قول داده بود به مقام می رساند و علی خان قاسملو به فرماندهی کل قوای کریم خان مفتخر نی گردد .
برگرفته از کتاب تاریخ شفاهی ایل شاهسون بغدادی
نویسنده هرمز محیط
پیشینه تاریخی ایل شاهسون
پیشینه تاریخی ایل شاهسون بغدادی
شاه عباس بزرگ برای کاستن نفوذ و نیروی حکمرانان سی و دو طایفه قزلباش که در آن روزگار تمشیت و اداره همه امور مملکت را در دست داشتند و قدرتی بزرگ و خودکامه در برابر پادشاه به شمار می آمدند به ایجاد سپاهی مجهز و منظم در یک دسته پیاده تفنگدار و یک دسته سواره همت کرد علی الظاهر بهانه آن پادشاه از تشکیل و تجهیز این قشون پدید آوردن نیرویی رزم آور و ورزیده در برابر قوای ینکیچری دولت عثمانی بود اما هدف واقعی و پنهانی وی مقابله با امری خودسر و نافرمان قزلباش و از میان برداشتن قدرت و اعتبار ایشان به شمار می آمد.
پژوهش در این زمینه نشان میدهد اصطلاح شاهی سیونی((شاهسون )) که سابقه آن به روزگاری پیش از تولد و سلطنت شاه عباس و تشکیل آن دو دسته قشون می رسد _ در دوران صفویان مفهومی غیر از سپاهیان ویژه شاه عباس دارد و از آن معنای دوستداری شاه و فداکاری و جانبازی در راه آن بر می آید .
یکی از پژوهشگران آگاه تاریخ صفویان در این زمینه چنین می نگارد : چیزی که تمام طوایف گوناگون قزلباش را در زمان شاه اسماعیل صفوی به یکدیگر پیوسته و به صورت نیروی واحدی در آورد بود شاهسونی یا دوستداری شاه و فداکاری و جان فشانی در راه مقاصد مقدس آن مرشد کامل ، یعنی جهاد با کفار و ترویج مذهب شیعه اثنی عشری و تقویت تحکیم سلطنت نو بنیاد صفوی بود
برگرفته از کتاب تاریخ شفاهی ایل شاهسون بغدادی
نویسنده هرمز محیط
قاسمعلی خان و فرماندهی گارد نادر شاه در حمله به هندوستان
نادر شاه به جهت لیاقت و کاردانی و جسارت قاسمعلی خان، آنچه از او گرفته بود به وی باز می گرداند و او را دوباره به سرکردگی ایل منصوب می کند و فرماندهی گارد مخصوص شاه و لقب "اعتماد الدوله "را نیز به او اعطا میکند
نادر آگاه است که حمله افغان ها به ایران به تحریک دربار پادشاهی دهلی بوده و در سرکوبی افغان ها نیز اقدامی نکرده و قوم غلجه یا بی از راه مرز هندوستان فرار کردند .
به این بهانه برای ادب کردن پادشاه هند ، عزم جنگ کرد و به هندوستان حمله نمود . سال ۱۱۵۰ هجری قمری قندهار و درسال ۱۱۵۱هجری قمری شهر دهلی را تسخیر ساخت .
سپاه آماده زیر دستان همه گوش به فرمانش دارند همه سرداران، همه سپاهان همه دست اندرکاران.
اکنون قاسمعلی خان سرکرده ایل شاهسون بغدادی، با لقب اعتمادالدوله به عنوان ریاست گارد مخصوص نادری را عهده دار میباشد و زبده سپاهیان را در این امر مهم فرماندهی می نماید تا آنچه را انجام نداده است جبران نماید و به انجام برساند ، درضمن تمام سواران شاهسون بغدادی نیز اورا همراهی می کنند .
از ایل شاهسون در این لشگر کشی دو هزار سوار و دو هزار تن پیاده تحت فرماندهی قاسمعلی خان بودند که ستون اصلی گارد مخصوص را تشکیل می دادند.
گارد شاهی : این دسته از بهترین جنگجویان برگزیده بودند و سازمان آنها بدین شرح بوده :
الف _ شمخال چی ،هزار سوار
ب _ چاوش ، هزار سوار
ج_ نقیب ، هزار سوار
د _ جلودار ، هزار سوار
گرچه فرماندهی سواران گارد شاهی با سردار قاسم خان اعتماد الدوله بود ولی هنگام جنگ و حملات ناگهانی شخص نادر شاه به آنان فرمان می داد و این سواران همیشه با فریاد پیروزی با شاهنشاه است بر دشمنان می تاختند
حرکت ایل شاهسون بغدادی به خراسان
حرکت ایل شاهسون بغدادی به خراسان، فرمان حرکت صادر و لحظه حرکت فرا می رسد همگی به راه می افتند . ایل به راه خود می رود و قاسمعلی خان همراه نادر به راه خود ، هر دو به سوی کلات ، به سوی خراسان می روند ، این حرکت در اواخر سال ۱۱۴۶ یا اوایل سال ۱۱۴۷ هجری قمری برابر سال ۱۱۱۲ هجری شمسی صورت گرفته است.
قاسمعلی خان در خدمت نادر آرام آرام پلکان ترقی را می پیماید و طی نبردهای نادر در سال ۱۱۴۷ و ۱۱۴۸ هجری قمری از خود لیاقت و جسارت نشان میدهد و به فرماندهی بخشی از سپاه نادر گمارده می شود .
نادر پس از سرکوبی عثمانیان و عقد قرارداد صلح با آنان در سال ۱۱۴۸ هجری قمری در دشت مغان به سپاه خود دستور توقف می دهد و سر انجام پس از شش ماه، در تاریخ چهارم شوال ۱۱۴۸هجری قمری در دشت مغان تاجگذاری می نماید و برای اعلام این امر سفرایی به اسلامبول و سن پطرزبورگ اعزام میدارد
برگرفته از کتاب تاریخ شفاهی ایل شاهسون بغدادی
نویسنده : هرمز محیط
سپاه شاهسون
در سپاه شاهسون ها از تمامی ایل ها و عشایر ایران همانند؛ لر ها ، کرد ها ،بختیاری ها،عشایر کهکیلویه و بویراحمد، عشایر بیات و . وجود داشتند . پس از تشکیل سپاه شاهسون با استفاده از عنوان و نام ایل شاهسون در زمان شاه عباس بسیاری از ایل های قزلباش نیز به سپاه شاهسون پیوستند و تمامی امور مرزهای ایران تحت حفاظت گروهای شاهسون قرار گرفت .
قطعه شمال غربی به مرکزیت تبریز ، از جمله منطقه های بسیار مهم کشور بود .
تبریز بزرگترین شهر شمال غربی ایران و نزدیک به مرز عثمانی آن زمان بود و کلیه امور شاهسون های غرب کشور به مرکزیت تبریز انجام می پذیرفت
برگرفته از کتاب تاریخ شفاهی ایل شاهسون بغدادی
نوشته هرمز محیط
نادر شاه و ایل شاهسون بغدادی
نادر می تازد ، میجنگد، آوازش از مرزهای به هم ریخته ایران میگذرد ، از بغداد و تبریز هم عبور میکند و تا کاخ های عثمانی نفوذ میکند .
شر افغان ها بر کنده میگردد و اکنون نادر همچو شیری قصد عثمانی دارد وی در اصفهان به استراحت چند روزه میپردازد تا آرامش پیش از توفان باز یافته و مقدمات حمله بعدی را فراهم نماید
از طرفی کاروانی بی بار فقط با تنی چند از راه بصره و اهواز به سوی اصفهان در حرکت است ، تا در آنجا محرمانه به خدمت نادر پر آوازه برسند .
آنان کیستند؟
چندین تن از طایفه دوتا دوتا از بخش آرخلو خدمت نادر شرفیاب میشوند و اعلان وفاداری می کنند
ایل شاهسون
ایل شاهسون در قرن معاصر آنطور که باید و شاید شناخته شده نبود بسیاری از شاهسون ها در میم قرن اخیر به زندگی شهر نشینی روی آورده اند که عملا چیزی از این ایل جز یک اسم باقی نمانده بود اما ظهور شبکه های اجتماعی و عصر ارتباطات یکی از جوانان ایل شاهسون تصمیم گرفت بعد از نزدیک به یک قرن دوباره ایل شاهسون را هرچند در فضای مجازی متحد کند که وی توانست بعد از ۳ سال تلاش ایل شاهسون را مجددا متحد کند اکنون پایگاه مردمی برای ایل شاهسون تشکیل شده در اینستاگرام و تلگرام و فضای اینترنت وی موفق شد اولین سایت تخصصی ایل شاهسون را راه اندازی کند
وی شخصی نبود جز حجت فاتح مدیر مسئول پایگاه خبری ساوه که موفق شد این اقدام مهم را انجام دهد
ش
فالور اینستاگرام
افزایش واقعی فالور در اینستاگرام
ما به شما پیشنهاد میکنم مقاله زیر که لینکش را قرار دادیم حتما بخونید
توی اینترنت حتما مقالات زیادی در مورد افزایش فالور خوندید اما این یکی متفاوت و ساده هستش حتما بخونید
سرگذشتی از مرحوم عاشیق مسیح الله رضایی:
عاشیق را هم بردند ، دُرنا ها که می رفتند .
آپاردیلار عاشیقی دا، دورنالارگدنده
یادداشتی از امیرسهرابی پژوهشگر موسیقی و مدیرموزه عروسک و اسباب بازی
ترک ها و ترک زبانهای استان های مرکزی،قم، قزوین ،همدان ،البرز،تهران حدود پنج دهه با صدایش همراه بودند.
وی متولد 1315 (شناسنامه 1318 )درمنطقه قاراقان است ، ازشهرستان آوج ،استان قزوین. قاراقان منطقه ای کوهستانی و کوهپایه ای، مشترک بین استان های مرکزی ،قزوین و همدان است . درطول چندین سده ،طوایف مختلف ترک به مرور دراین منطقه ساکن شده اند و ترکیبی از ترکها و ترک زبانها،اغلیت های مذهبی همچون ارامنه ،اهل حق ، چند روستای باقی مانده از زبان های کهن فارسی (موسوم به تاتی) و چند ایل کوچ رو همچون شاهسون بغدادی و ایل کله کویی را دراین منطقه می توان دید.
مسیح اله از نوجوانی نواختن ساز بالابان و سرنا را شروع و درمجالس سرور درکنار عاشیق های برجسته آن روزگاراجرا می کند.
اوایل دهه چهل وی آرام آرام چگور به دست می گیرد و روایتگری منظومه های حماسی و عاشقانه را آغازمی کند.
نکته مهم درباره وی تلاقی شروع پر اوج عاشیقی مسیح اله با عمومی شدن ضبط وپخش موسیقی در میان مردم مناطق ذکرشده است . ابتدا صفحه و ریل و به مرور نوار کاست .
حوالی 1350 مسیح اله اولین داستانش «طاهرمیرزا را دراستریو خیام ضبط می کند. همان داستان زهره و طاهر که از تاجیکستان و ازبکستان،خراسان،مازندران،آذربایجان تا نواحی مرکزی ایران روایت می شود.
استقبال خوب مردم باعث ضبط ادامه داستان و دیگر داستانهای عاشیقی توسط مسیح اله می شود.
روزگاری که ضبط صوت ها بالای طاقچه های بلند خانه های روستایی بود درردیف نوارهای چیده شده حتما یکی دو نوار مسیح اله دیده می شد. آنقدر صمیمی شد که پیشوند صنفی و هنری عاشیق را هم کمتر برایش بکار می بردند .خیلی ها هنوز ندیده بودندش اما صدایش روستا به روستا می گشت.
نوارها پخش می شد و آوازه مسیح اله بیشتر می شد. درابتدا نوارکاستهای ضبط شده اش همواره مسیح اله تقاضا می کرد که برای این نوارها و داستانها زحمات بسیارکشیده شده ولطفا ازتکثیرهای غیرقانونی خریداری نکنید.
متاسفانه درباره منابع داستانی مسیح اله اطلاعات کمی داریم.
وی درجوانی نزد دو تن از عاشیق های بزرگ روستاهای ساوه ،منطقه قاراقان «عاشیق محمد حسن سنگکی» و «عاشیق اسماعیل شاهمرادی »داستانگویی را فرا می گیرد. .
بابلندآوازه شدنش دربسیاری از عروسی های مناطق ذک شده بویژه قم وساوه دعوت می شود . هرجا که عاشیقی کهنسال می یابد باهمان ضبط صوت پلیسی، داستان را ضبط کرده و سپس با ذوق خویش آماده اجرا و ضبط در استریو می کند.
.داستانهای کوراغلو،شاه اسماعیل،اصلی و کرم،عاشق غریب،افروز و معصوم ،بهرام و گل اندام،ورقه و گلشن برخی ازآنهایند.
تمام نوازندگانی که امروزه نغمات و داستان های عاشیقی مناق ذکرشده را اجرا می کنند حضوری یا ازطریق آثار منتشرشده ی مسیح اله از او آموخته اند
عاشیقی بزرگ سفرکرد هیچگاه نهادی دولتی برای ثبت گنجینه و حمایت از وی آستینی بالا نزد
.اما بخش خصوصی و خود مردم و شور و علاقه وی سبب شد امروز گنجینه ای از داستانهای عاشیقی و نغمات و شیوه ی داستانگویی عاشیق های ترک مناطق مرکزی ایران ثبت شود.
""درناها می برندش و صدایش در کوههای قاراقان می ماند.""
تقدیم به دوستدارن
فرستنده جابرسیفی طرفدار دوآتیشه استاد مرحوم رضایی
قراقویونلو
ترکمانان قراقویونلو
ترکمانان قراقویونلو (۷۸۰ - ۸۷۴ ق /۱۳۷۸ - ۱۴۶۹م) سلسلهای از حکمرانان ترکمن بودند که برای مدت نزدیک به یک سده بر مناطقی از غرب و شمال غربی ایران فرمانروایی کردند.
قراقویونلو واژهای ترکی (مرکب از: قره + قویون + لو) و به معنی صاحبان گوسفندهای سیاه است. این واژه بسته به لهجه محلی گوینده، قره قویونلو یا قاراقویونلو هم تلفظ و نوشته میشود.
نام قراقویونلوها نخستین بار در تاریخ در دوره قبل از سلسله صفویه مطرح گردیدهاست. قراقویونلوها که ترکمن بودند ابتدا دست نشاندگان سلسله مغولی جلایریها در تبریز و بغداد بودند. اما در سال ۱۳۷۵ (میلادی) قرا یوسف رهبر قراقویونلوها در پی شورشی بر علیه جلایریها استقلال خود را از جلایریها اعلام کرد و کنترل آذربایجان، موصل و بغداد را به دست گرفت. تیموریان در حوالی ۱۴۰۰ قرا یوسف را شکست داده و قرایوسف به مصر متواری شد. وی پس از مدتی و در ۱۴۰۶ با کمک حاکمان وقت مصر، مملوکها، دوباره کنترل تبریز را بدست آورد. دولت شیعی قراقویونلو در بخش مهمی از سرزمین ایران شامل خوزستان، کرمان، فارس و هرات حضور داشت[۲] واپسین فرمانروای قرهقویونلو جهانشاه قراقویونلو نام داشت که اوزون حسن از دودمان آققویونلو او را شکست داد و وی را به همراه پسرش کشت.
مسجد کبود در تبریز از بناهای ساخته شده در دوران قرافویونلوها میباشد.
در حال حاضر تیرههایی به نام قراقویونلو یا قاراقویونلو در میان بازماندگان ایل شاهسون بغدادی در استانهای تهران، مرکزی، . و قشقاییها در حوالی استان فارس وجود دارند. (به طور مثال ناصر خان قشقایی از تیره قراقویونلو بودهاست.) قراقویونلوهای ساوه یکی از طایفههای ایل شاهسون بغدادی میباشند و گفته میشود که در زمان نادرشاه به ایران انتقال داده شدهاند. منبع یا منابعی که ارتباط این اقوام و گروهها را به قراقویونلوهای دوره قبل از صفویه ذکر کرده باشد در دسترس نیست. امااین فرضیه خیلی دور از حقیقت نیست. بهویژه که قراقویونلوها مدتی حاکمان بغداد نیز بودهاند.
درباره این سایت